کد مطلب:154055 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:142

اسب سواری ابی عبدالله
اسب حیوان باهوشی است و در تاریخ و كتب داستانهائی از هوش اسبان ذكر شده است، پس از آن كه حسین از اسب بر زمین افتاد عمرسعد دستور داد: اسب حسین را بگیرید كه از اسبان خوب پیغمبر خدا است سپاه عمرسعد اسب را محاصره كردند تا دستگیرش كنند، لیكن این حیوان كه نمی خواست تسلیم دشمنان خدا شود با دندان و لگد دشمن را از خود می راند تا عده ای را هلاك كرد، ابن سعد صدا زد: او را به حال خود گذارید تا چه می كند.

اسب حسین علیه السلام پس از شهادت حضرت گویا احساس كرد كه اهل بیت حسین در خیمه گاه منتظر حسین اند برای این كه اهل حرم را از انتظار برهاند پس از آن كه از چنگال مردم كوفه نجات یافت كاكل خود را با خون حسین رنگین ساخت و در حالی كه شیهه می كشید دوان دوان به طرف خیام حرم روان شد.

امام باقر علیه السلام فرمود: اسب ابی عبدالله در شیهه اش می گفت:

الظلیمة الظلیمة من امة قتلت ابن بنت نبیها.

«امان از ظلم و ستم جماعتی كه پسر دختر پیامبر خود را می كشند».

زنان حرم از آمدن مركب بدون راكب دریافتند كه حسین را شهید كرده اند مركب حسین (ع) جلو خیام حسینی شیهه می كشید و می نالید و آن قدر سر را بر زمین كوفت تا جان داد. لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم.

نكته: یك حیوان آنچنان علاقه به صاحبش دارد و حسین را می شناسد كه تحمل فراق او را ندارد و این چنین خود را هلاك می كند! اما مردم كوفه كه خود را امت جدش می دانستند نه تنها متأثر نشدند بلكه بر شقاوت و بیرحمی و سنگدلی آنان افزود.

زنان و خواهران و دختران ابی عبدالله كه دیدند مركب سواری پدر و سرورشان از میدان برگشته و حسین سوار آن نیست صداها را به گریه و شیون بلند كردند. فوضعت ام كلثوم یدها علی ام راسها و نادت: وا محمداه! وا جداه! وا نبیاه! وا اباالقاسماه! وا علیاه! وا جعفراه! وا حمزتاه! وا حسناه! هذا حسین بالعراء، صریع بكربلا، مجزور الراس من القفا، مسلوب العمامة و الرداء، ثم غشی علیها.

«ام كلثوم دست ها را روی سر نهاد و فریاد زد: یا محمد یا جداه یا رسول الله یا علی یا


جعفر یا حمزه یا حسن این حسین است كه در خاك كربلا روی زمین افتاده سرش را از پشت جدا كردند، عبا و عمامه اش را به غارت بردند (آنقدر ناله كرد) كه بیهوش شد».

در زیارتی كه از ناحیه مقدسه امام زمان علیه السلام رسیده است در مورد مركب ابی عبدالله علیه السلام چنین آمده: و اسرع فرسك شاردا الی خیامك قاصدا مهمهما باكیا فلما راین النساء جوادك مخزیا و نظرن سرجك علیه ملویا برزن من الخدور ناشرات الشعور علی الخدود لا طمات و الوجوه سافرات و بالعویل داعیات و بعد العز مذ للات و الی مصرعك مبادرات. «مركب سواریت در حالی كه از تسلیم شدن به دشمن سركشی می كرد شیهه كشان و ناله كنان با سرعت تمام به طرف حرم حركت كرد، زنان كه اسب بی صاحبت را با زین واژگون و یال غرقه خون دیدند از خیمه ها بیرون دویدند با موی پریشان و چهره گشاده لطمه بصورت می زدند و صدا را به گریه و شیون بلند كردند و خود را در برابر دشمن خوار می دیدند و بطرف قتلگاه شتافتند [1] .

شاعر عرب داستان اسب ابی عبدالله را با اهل بیت چنین تعریف می كند:



فواحدة تحنو علیه تضمه

و اخری علیه بالزداء تضلل



و اخری بفیض النحر تصبغ وجهها

و اخری تفدیه و اخری تقبل



و اخری علی خوف تلوذ بجنبه

و اخری لما قد ناله لیس تعقل



«زنان اطراف اسب را گرفتند یكی از كثرت علاقه اسب را در بغل می گرفت و دیگری با چادر خود بر اسب سایه می افكند كه خسته و تشنه است، سومی صورت خود را با خون كاكل اسب رنگین می كرد، یكی قربان صدقه اسب می رفت و دیگری اسب را می بوسید، یكی از ترس دشمن در كنار اسب پناه می گرفت، دیگری از كثرت مصیبت خود را گم كرده و نمی دانست چه كند» [2] .


[1] نفس المهموم ص 374 - بحار 60:45 - ينابيع الموده ص 349.

[2] مقتل مقرم ص 346.